Beliefs                           Physics                        Home                          Club
 My Articles            Contents|...|21|22|23|24|25|26|27|28|29|30|31|32|33|34|35|36|37|38|39|40|...
 

 

دعاهای سنت فرانسیس آسیسی 
 
سنت فرانسیس یه بچه تاجر بود. سال 559 هجری شمسی (1181 میلادی) به دنیا اومده. کجا؟ آسیسی ایتالیا. این آدم واقعا وجود داشته. باباش از خرپولهای آسیسی بوده. فرانسیس زبانهای فرانسه و لاتین یاد میگیره. توی جنگی که بین پراگ و آسیسی رخ میده شرکت می کنه. اسیر میشه. تا اینکه یک سال ِ بعد به آسیسی برگردونده میشه. اون به لذت ِ بخشیدن پی می بره. باباش میگه که این پول هایی که می بخشی مال ِ منه. حتا اون لباست هم مال ِ منه. تو حق نداری  اینقدر بذل و بخشش کنی. فرانسیس هم جلوی قاضی که کشیش بوده همه ی لباس هاش رو می کنه و به بابش میده و میره از اون شهر تا با بخشش های بر آمده از زحمت ِ خودش بیشتر لذت ببره. این دعا ها رو وقتی داشته لباس هاش رو تو جنگل وصله می کرده می گه. اطلاعات بیشتر در ویکی پدیا
 
Peace Prayers of St. Francis of Assisi

Lord, make me an instrument of your peace.
Where there is hatred, let me sow love;
where there is discord, unity;
where there is doubt, faith;
where there is error, truth;
where there is dispair, hope;
where there is sadness, joy;
where there is darkness, light.
O Lord, grant that I may not so much seek happiness for myself,
to be consoled as to console,
to be loved as to love,
to be understood as to understand.
For it is in giving that we receive,
it is in pardoning that we are pardoned,
and it is in dying that we are born to eternal life.

Amen.

پرورد گار ا، منو ابزار ِ آرامش زای خودت کن
به جایی از لباس ِ آفرینش که اونجا نفرت وجود داره، بتونم دوست داشتن وصله کنم
به جایی که از هم دور شدگی وجود داره، جمع شدگی (نه اینکه اگه چیزا از هم دور میشن بیام به زور به هم نزدیکشون کنم و یا اینکه الکی الکی منکر شم که دارن از هم دور میشن و بگم نه اینا دارن نزدیک میشن شماها نمی فهمید! نه. یعنی بیام زحمت بکشم و دور شدن رو نهایتا به نزدیک شدن تبدیل کنم.)
به جایی که شک هست، اعتماد به درست بودن (نه اینکه اگه عقل میگه کشتی سوراخه بگم من به خدا اعتماد دارم و بی خیال ِ تعمیر شم. نه. یعنی شک رو با زحمت کشیدن و تعمیر کردن به یقین تبدیل کنم.) 
به جایی که دروغ گویی هست، حقیقت گویی (نه اینکه یکی که دروغ میگه بگم راست میگه. خنگ که نیستم! اما اونقدر کار کنم که بتونم حقیقت گویی رو به جایی که دروغگویی رواج داره بکشونم. به جایی که خطا رخ میده راه ِ درست رو بیارم.)
به جایی که جدا شدگی هست، امید (متضاد ِ امید نا میدی نیست. از هم گسیختگیه. از هم دور شدگی. به جایی که کشش های بین ِ دو چیز کم و کمتر میشه بتونم امید بیارم وسط. در واقع امید چسب ِ بین آدمهاست.)
به جایی که اندوه هست، شادی ِ از دل بر آمده (دلی که اندوهگینه یه چیزیش هست. نمی شه آدم بی دلیل اندوه آلود بشه. اگه آلودگی های اندوه پاک بشه زیرش شادیه. اون شادی رو بتونم بکشم بیرون از زیر ِ امید.)
به جایی که تاریکی هست، نور(او بما يادآوري مي كند كه هنگاميكه انرژي كمي در روحيات ما وجود دارد،  انرژي بيشتري بدرون خود بياوريم. وقتي اينكار را بكنيم، نه تنها انرژي كمتر را از بين برده ايم بلكه آنرا به انرژيهاي بيشتر معاوضه كرده ايم. براي مثال: وقتي در اتاق تاريكي هستيد، در محيطي با انرژي كم هستيد. وقتي كه نور به حضور تاريكي مي آوريد، نه تنها تاريكي را از بين برده ايد، بلكه آنرا به روشنايي بدل كرده ايد. )
 
ای پرورد گار این ها رو عطایم کن چون من اینقدرها به دنبال ِ خوشبختی برای  خودم نیستم
من دنبال ِ رفاه بخشیدنم تا مرفه شدن
من دنبال ِ دوست داشتنم تا دوست داشته شدن
من دنبال ِ فهمیدنم تا فهمیده شدن
(نه اینکه بخوام بگم من آدم ِ خوبیم و پز بدم با خوب بودنم! برای اینکه ...)
 
چون که در بخشیدنه اون چیزهایی که می خواهیم داشته باشیم
با معذرت خواستنه که ازمون معذرت خواهی میشه
و با مردنه که در یک زندگی ِ همیشگی متولد میشیم.
 
(آمین) امیدوارم موافقت کنی
 
ترجمه: محمد حسین انصاری
 

 
 
 
 
1